بشکند قلم پای دلمان که از پای تو تکان نمی خورد...
دمپایی های آزمایشگاهم در تماس با آب وا میروند و از هم باز میشوند و این میشود حاصل تلاش دستان چروکیده اما مهربان پیرمرد در جهت چسباندن دوباره شان...
این عکس را می اندازم تا همیشه یادم بماند گاه مهربان بودنشان را، حتی اگر دلگیرشان شدم...
برچسب : بشکند, نویسنده : baraneeeo بازدید : 120 تاريخ : دوشنبه 23 مرداد 1396 ساعت: 3:24
از اینها سراغ ندارد کسی؟
بار دلتنگی ش کمی سنگین شده اینبار...
همان جاده ی زیبای تکراری هر روز و از غول پیکرها که برای برداشتن اجسام سنگینست، چیزهایی به سنگینی دلتنگی "تو" شاید...
کاش گوشه داشت دلتنگیِ تو
تا بدین حد دایره نبود...
نمیدونم حتی که تابلوه اسمشون یا سنگ نوشته یا چیزی دیگه...بر دیوار ورودی هوخشوله نصب بودن و باز مثل هر چیز غیرعادی دیگه، ذهن منو مشغول خودشون کردن...
برچسب : دایره, نویسنده : baraneeeo بازدید : 107 تاريخ : دوشنبه 23 مرداد 1396 ساعت: 3:24
چه جانی می دهد برای نوشتن از "تو"...
اینجا را میگویم...
روی همین میز تحریر سالهای سال پیش...
میز تحریری چوبی و خیلی قدیمی و خیلی خیلی تر، زیبا و بر دل نشین...
میبینی دلبر، عصرهای یکشنبه هم میتوانند دلگیر که نباشند هیچ، تازه خوشمزه هم باشند...
به شرط بودن در خانه ای سحرانگیز در کنار دوستانی مهرانگیز ...
دوستان نازنین، کانال تلگراممو با اسم "باران" تشکیل دادم و خوشحال میشم میزبان هر کسی باشم که تمایل به پیوستن به این کانالو داره، اونجارو میخوام بزارم برای عکسهای گاه و بیگاه از اینطرف و اونطرف شهر و یا مسافرتهامو و نوشته هایی کوتاه، شاید روزی یک نوشته...اینم آدرسش:
https://t.me/Baraneee7
قفل دلِ ما را کلید، خنده های توست...
بخند دلبر، شاید که باز شود این زنگار گرفته...
از مدل کلید و آویزشش، مثل تمام چیزهای دیگر آن اتاق خوشم می آید...
برچسب : نویسنده : baraneeeo بازدید : 149 تاريخ : دوشنبه 23 مرداد 1396 ساعت: 3:24