پَشِن فروت...

ساخت وبلاگ


بعد دو سال و اندی، بالاخره امتحان کردم این موجود عجیب ولی بسیار خوشبو رو...
در مورد طعمش اما سخت میشه نظر داد؛ نه اینچنین که بشه گفت خوشمزه و نه آنچنان که بدمزه اش توان خواند...
طعم شترمرغ داشت، طعم وسطِ هوا و زمین، طعمِ برزخ...
نه میتونم بگم که بازم میخوام امتحانش کنم و نه قول میدم که این بار آخری بود که نود و نه سنت دادم تا سه تا از این موجودات رو به خونه م بیارم...
یه پوست کلفت که به پوست خربزه و هندونه فخر میفروخت!!! و ماده ی ژلاتینی زردرنگی که دونه های سیاهی رو در خودش مهمون داشت...منطقا اینا همه بسیار کمن برای میوه ای که در حالت عادیِ غیر انگبوت دار(تخفیف) تو آلدی، تا مرز دونه ای یک یورو هم پیش روی میکنه و اما شاید بشه گفت قسمت باقی مانده ی ارزشش رو "بو" پر میکنه؛ بوی خوشی که فقط به بهشت میشه نسبتش داد...
بوی گرم و عجیب میوه های استوایی...
بوی سحرآمیزی که داشتنش و متصاعد کردنش، انگاری فقط از عهده ی میوه هایی برمیاد که آفتابی مستقیم تر از میوه های جاهای دیگه رو به تجربه مینشینن و شاید همین درجه و میزانِ سهمِ نوری که از آفتاب میبرن و یا شایدم دیوانگیِ قطرات بارون های تند و سیل آسای استواییه که مبدل به اینهمه عطر میشه و نه الزاما اما طعم...
خلاصه که ملغمه ای درهم پیچیده بود از بوی انبه،  جک فروت، پاپایا، موزهای قرمز و حتی بوی میوه ی اژدها....
و اینها همه بیشتر از کافی بود تا دوباره من رو بیاد هند بندازه و بیاد بازارهای مکاره ای که تنها مختص همونجا بود و هیچ وقت دیگه هیچ کجا شبیه شونم ندیدم...

Baraneee...
ما را در سایت Baraneee دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : baraneeeo بازدید : 163 تاريخ : سه شنبه 16 مهر 1398 ساعت: 19:30