خانه ای که دیدنش دلت را گرم میکرد و خوردنش، کامت را شیرین...
سراسر شکلات بود و کوکی و نوعی خامه انگار...به فضای کلی هتل می آمد، از همان آمدنها که رفتنی در کارشان نیست...
از همان پشت شیشه هم به دلم مینشیند، آنقدر که لختی پا سست کنم به دیدنش...
برچسب : نویسنده : baraneeeo بازدید : 144