بوتهایی در انتظار نیکلاس...

ساخت وبلاگ

بعد از هلموت و صاحبخونه م و دست آخر، غافلگیری خودم، نوبت به "کالوتا" و "تونیو" میرسه؛ بچه های دوست داشتی و در واقع باید گفت، خوردنیِ سیمونه...

هر چی فکر میکنم هیچ جوره امکانش نیست برای غافلگیر کردنشون بدون تبانی با خودِ مامانشون(سیمونه)...همینه که گوشی تلفن رو برمیدارم و به سیمونه پیامی میدم به این شکل:
من بخوام یه کوچولو بابانوئل بشم برای بچه هات چیکار باید بکنم؟
نگرانم که اون سرش شلوغ باشه و دیر جوابمو بده و من زمانِ طلایی اون روز عصر رو که طبق شنیده های من، آخرین مهلته برای بابانوئل، برای اومدنش و بودنش رو از دست بدم و ولی
پیامِ همراه با قلب و لبخندِ سیمونه که بر صفحه ی مانیتور گوشیم نقش میبنده، دیگه میدونم که چیزی برای از دست رفتن وجود نداره...

تشکرش رو مختصر و کوتاه میکنه تا راه حلی کاربردی!!! ارائه بده برای مشکلِ من و اون به این شکله: بچه ها به پیشنهاد من کفش هاشونو گذاشتن بیرون، جلوی در...راستش دیشب منم وقت نکردم هدیه هاشونو اماده کنم و برای همین صبحی که داشتن میرفتن مدرسه، بهشون گفتم شاید بابا نوئل شب وقت نکرده بیاد و دم صبحی که شما خونه نیستین بیاد، پس بوت هاتونو بزارین بیرون، اونام گذاشته ن و خودشونم کمتر از یکساعت دیگه از مدرسه برمیگردن، من هنوز یه نیم ساعتی لازم دارم برای آماده کردن هدیه های خودم و یُورگِن و مامانم و اگه تو سختت نباشه که بیای خونه، میتونیم هردومون همزمان هدیه هارو بزاریم و منتظرشون بشینیم...

پیشنهادش بنظر بهترینِ اون لحظه میرسه و برای همینم رو هوا میقاپمش و بعد کمی اینور اونور کردن و کارهای متفرقه، راهی خونه ی سیمونه میشم که خوشبختانه بسیار نزدیک و خوش مسیره و در بدبینانه ترین حالت، با کل زمانِ مورد نیاز برای به انتظار بچه ها موندن، یکساعت از وقتم رو ازم به یغما میبره...

سیمونه خیلی تشکر میکنه و میگه که تو اجباری نداری برای نقش بابانوئل رو ایفل کردن براشون و میتونی وقتی که اومدن، هدیه رو مستقیما بهشون بدی و اینجوری اونا شانس اینو دارن که ازت تشکر کنن چون در غیر اینصورت، اونا فکر میکنن که واقعا بابانوئلی
اومده و
گذاشته و
رفته و
برای همیشه یه تشکر بهت بدهکار میمونن...

با حرکات مکرر سر علاوه بر چرخوندن زبانم تو دهنم برای گفتن نههههه، سعی میکنم بر شدت و حدّت نه م تاکید کنم و پشت بندشم اضافه کنم که سورپرایز شدن و اون شوکِ شادی اونارو به داشتنِ تشکری ترجیح میدم...

سیمونه تصمیم گیری در این مورد رو کاملا میزاره بر عهده ی خودم و منم سر حرفم میمونم که غافلگیری اونارو میخوام...

نهایتا تمام هدیه ها توی بوت ها جاسازی میشن و اون عکس میشه ماحصل سر زدنِ بابا نوئل به کفش کالوتا( و به جا گذاشتن اثر انگشتی به وسعت یه سی دی، یه بسته ی گونی مانند کوچیک پر از بادوم زمینی و نارنگی و پرتقال) و اون بسته بندی سفید با روبان طلایی و تصویر پرینت شده ی بابانوئل که کارِ منه...

Baraneee...
ما را در سایت Baraneee دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : baraneeeo بازدید : 195 تاريخ : سه شنبه 30 بهمن 1397 ساعت: 19:40